ویژگیهای قوانین
قوانین ویژگیهایی دارند که دانستن آنها کمک میکند تا اندکی تأمل کنیم و در وضع قوانینِ مناسب آگاهانهتر عمل کنیم.
1. انعطاف در قوانین
ممکن است در زمانی که فرزندمان درگیر بیماری است و سلامتی برای ما اولویت ارزشی بالایی دارد، برای خوردن بستنی به فرزندمان نه بگوییم اما در سایر زمانها منعطفتر باشیم، یا در شرایط کرونا و تغییر سبک زندگی، قوانین خانه (مثل استفاده از رسانه)، نیازمند بازنگری هستند.
2. در قانون نفع جمعی مطرح است و خبری از کنترل کردن دیگری نیست.
مدل غلط: عزیزم این قانون خونه ماست و بهتره هفتهای دوبار اتاقت را تمیز کنی!
مدل غلط: تا اتاقت مرتب نشه، خبری از پارک نیست.
تعیین قوانین بدون در نظر گرفتن نیازهای فرزندمان کمککننده نیست.
کنترل و مجبور کردن، باعث پرورش یک کودک مسئولیتپذیر، منضبط و قانونمند نخواهد شد.
مدل صحیح: عزیزم لطفا تا قبل از شام اسباببازیهات ببر توی اتاقت. چون اینطوری فضای خونه بهم ریخته ست و پامون میره روی اسباب بازیها.
در این مثال ایجاد نظم و آرامش در فضای عمومی خانه با در نظر گرفتن نیازهای جمعی، توافق قبلی و پیامد مشخص قابل اجرا است.
3. قانونگذاری نیازمند یک گفتگوی منطقی و آگاهیبخش است.
هرچقدر فرزندانمان بزرگتر میشوند بهتر است در مورد منطقِ پشت قوانین باهم گفتگو کنیم. مثل تلویزیون و اثرات آن بر مغز و عملکردهای آن.
4. قانونگذاری نیازمند یک توافق مشترک است.
مثلا با همفکری فرزندمان، زمان تماشای تلویزیون یا استفاده از تبلت را برنامه ریزی میکنیم.
۵- قانون با توجه به سن بچهها میتواند تغییر کند.
چگونه قوانین را اجرا کنیم؟
پایبندی به اجرای قوانین، مهمتر از خودِ قوانین است اما در نظر داشته باشیم قوانینِ محدود و منصفانهای وضع کنیم و در عین حال، خوب است در مقابل کودکان کمی منعطف باشیم و متناسب با سن و نیازهای فرزندمان بسترهای جایگزین دیگری فراهم کنیم.
مثلا تلویزیون میتواند ابزاری برای تأمین نیازهای مختلفی در فرزندمان باشد، نیاز به تفریح، نیاز به هیجان، نیاز به یادگیری و رشد و… و متناسب با این نیازها فرصتهای دیگری برایش فراهم کنیم تا در عین پایبندی به قانون، نیازهای فرزندمان هم به شیوه مطلوب تأمین شود.
مادر یک کودک 8 ساله: «عزیزم کارتونت که تموم شد لطفا تلویزیون رو خاموش کن دیگه برای امروز کافیه.
به نظرت بعدش چه کاری میتونی انجام بدی که دوست داشته باشی؟
میتونی توی آشپزی به من کمک کنی، میتونیم باهم کتاب بخونیم و…»
وقتی یک قانون جدید وضع میشود، رعایت کردن آن در ابتدا سخت است و ناراحتی و قشقرق طبیعی خواهد بود اما ما میتوانیم همدلانه و مقتدرانه نسبت به برقراری قانون متعهد باشیم. یعنی توافقمان اجرا میشود اما احساست را درک میکنیم و کنارت هستیم تا کمترین حال بد را تجربه کنی.
«مامان جان یک برنامه دیگه میتونی ببینی و بعدش تلویزیون دیگه برای امروز کافیه.
عزیزم منتظرم خاموش کنی.
میدونم ناراحتی و اگه بخوای کنارت میمونم ولی تلویزیون روشن نمیشه. چون اگه بیش از حد تلویزیون ببینی چشمانت آسیب میبیند.»
شرایط پایبندی به قانون را فراهم کنیم.
اگر قرار است فرزندمان شب را در بازه زمانی مشخصی به رختخواب برود مهم است شرایط خانه را متناسب با آن پیش ببریم، فرزندمان در طول روز تحرک کافی داشته باشد تا خودش احساس خستگی و نیاز به خواب را احساس کند.
آیا بین تربیت کودک قانونمدار و کودک جراتمند منافاتی وجود دارد؟
والدین مقتدر در عین مهربانی و محبتی که نسبت به فرزندشان دارند، قوانینِ مناسب را همچون حفاظ ایمنی میدانند تا از فرزندشان مراقبت کنند و بر این باورند که “نه” شنیدن نیز فرصتی برای خودکنترلی و خودانضباطی فراهم میآورد.
این والدین همواره ظرف وجود فرزندشان را از عشق و محبت پر میکنند، نسبت به آنها مهربان، گشوده و پذیرا هستند، به فرزندشان گوش میدهند، برایش وقت میگذارند، درباره نظرات و عقایدشان باهم گفتگو میکنند، به فرزندشان اجازه ابراز وجود میدهند و مشفقانه شنونده آنها هستند و در عین حال با در نظرگرفتن احساسات و نیازهای آنان با حالتی توام با احترام نسبت به چارچوبها و اجرای قوانین متعهد میمانند.
در این فضا، نه آنقدر سختگیریها و قوانین دست و پا گیر وجود دارد که فرصت حرف زدن و ابراز وجود را از کودکان بگیرد و بدون در نظر گرفتن نیازها، هیجانات و دنیای درونی آنها، صرفا بر مطیع بودن فرزندان تمرکز کند (قانونها محدود است و با نظر فرزندان تنظیم میشود و با هم بر سرش توافق میکنند و همواره فرصت بازنگری وجود دارد) و نه آنقدر آسانگیریهای افراطی و عدم محدودیت وجود دارد که کودکان درک مناسبی از احساسات و نیازهای دیگران نداشته و صرفا خود را محق بدانند.
(مثلا هر چقدر دوست داره میتونه تلویزیون ببینه، هر طوری دوست داره میتونه وسایلش رو توی خونه پخش کنه و بذاره، هر طوری راحته میتونه تکالیف و مدرسه رو پیش ببره و انتظار شفافی وجود ندارد).
کودکان در این فضا نهتنها فرصت کافی برای شنیدهشدن و ابراز وجودِ جراتمندانه دارند بلکه باور ارزشمند بودنِ خودشان را درونی میکنند، در عین حال نسبت به قوانین متعهد هستند، بر اساس انتخاب خویش عمل میکنند، مسئولیت رفتارهایشان را میپذیرند، مراقب دیگران هستند و منصفانه و عادلانه با دیگران رفتار میکنند. جراتمند و قانون مدار.
نویسنده: فریبا کمالی